|
Ù در نقطه صفر
به کسی فکر نمی کنم خسته و تنهایم در آستانه بیست و هفت سالگی! Ù مثل یه رویا می موند. وقتی 10 سال پیش رو دوباره تجربه کنی مثل رویا می مونه!
بعد می فهمی 10 سال پیش چقدر عاقل بودی! چقدر عاشق بودی! می فهمی برای اینکه دنیا رو کشف کنی چقدر از دنیا رو از دست دادی! می فهمی چقدر دور شدی! دیشب خیلی نوستالژیک بود. برای چند لحظه 10 سال پیش رو دوباره تجربه کردم. هنوز سرم گیج می ره!!!! Ù مردم سرزمینهای خوشبخت فوتبال تماشا می کنند.
ما روی نفت خوابیده ایم، بنزین نداریم!!! Ù تمام خوابهایم بارانی است.
به سفر می روم...یزد Ù ز خشکسال چه ترسی؟ - که سد بسی بستند:
نه در برابر آّب که در برابر نور و در برابر آواز و در برابر شور... Ù حرفهایی هست که جرات گفتنش را ندارم...
|
|
^^[ باÙا ] |