Friday, March 19, 2004

Ù­
زمین دیگر دور خورشید نمی چرخد. دور سر من می چرخد. تمام دست فروشهای میدان می چرخند. دور سر من با نم نم بارون.
زمین دور سر من می چرخد و من به راهم ادامه می دهم. کاش زمین می ایستاد.
همه عید می فروشند در میدان. عید با کمی سمنو. عید با کمی سنجد. عید با کمی سبزه و لاله و سنبل و پیراهم آستین کوتاه.
دلم می گیرد. تنگ می شود. برای عید با تو تنگ می شود.
و دنیا می چرخد.
بیا. بیا برگردیم. می خواهم بخوابم. شاید وقتی بیدار شدم زمین ایستاده باشد. شاید عید آمده باشد با تو
دلم برایت تنگ شده
تندیس- نرگس - نیما- کامی- روز- آیدین
دلم تنگ شده

Wednesday, March 17, 2004

Ù­
قلبم تند و تند میزد. درست با همون سرعتی که دونه های بارون به پنجره می خورد.
سرم رو به پنجره تکیه دادم و دونه بارون شیشه رو شکوند.
خرده های شیشه رفت توی پوست سرم و صورتم قرمز شد.
تو در آشپرخونه رو بستی و من و بغل کردی و آروم بوسیدی.
من از صورتم خون میچکید و قلبم تند و تند می زد.
درست مثل قطره های بارون.
من در و باز کردم و خودم رو بیرون انداختم.
من از زندگی تو بیرون آمدم.
باید از اول به تو می گفتم که تو را تنها برای یک شب می خواستم.......

Saturday, March 13, 2004

Ù­
این بهار که بیاید می شود اولین بهار بدون آیدین.
بهار که برود و تابستان بیاید می شود دومین تابستان بدون آیدین و اولین تابستان بدون تو!
تعجب می کنی از تو می نویسم؟؟؟
چیزی برای نوشتن از تو ندارم. حیف....

Thursday, March 11, 2004

Ù­
چراغ رو تو صورتم رو شن کرد و صورتم رو کمی چرخوند انگار می خواست عکس پرتره بگیره برای پاسپورت.
بعد یه نگاهی به دندون پوسیده من انداخت و یه آمپول به چه بزرگی رو زد به لثه هام.
شروع کرد به تراشیدن.
جاتون خالی بعد از ظهر جالبی بود وقتی گفت 5-6 جلسه دیگه هم بیا هنوز کار داری.
تو خونه سر میز شام که میبینمش میگه کی مییای؟؟؟
میگم هر وقت درد این یکی خوب بشه.
میگه درد دندون تو دندونپزشکی خوب میشه.
چه حس بدی که پدر آدم دندونپزشک باشه.
هر وقت میبینمش یاد اون صدای وحشتناک می افتم.
من هنوز دندونم درد می کنه...

Friday, March 05, 2004

Ù­
من نمی تونم هیچ وبلاگی رو ببینم....
من فقط می تونم بنویسم....

Tuesday, March 02, 2004

Ù­
روی دیوار با یک ماپیک قرمز بد خط نوشته اند: خانه سه خوابه فوری فروشی.
پایین این آگهی فامیل تو رو نوشتن با شماره تلفن تو
دلم برات تنگ می شه
برای اون خونه سه خوابه
برای تمام اون هفت سالی که توی اون خونه سه خوابه کنار هم زندگی کردیم
دلم برات تنگ می شه



:


^^[